
فکرشهر: عصر ایران نوشت: خود مرحوم سید ابراهیم رئیسی هم نمیتوانست تصور کند که بعد از درگذشت اش عدهای بکوشند از او یک قدیس بسازند؛ اما ایران سرزمین ممکنات است و هر چیزی امکان وقوع دارد و در ایام اخیر، گروهی مسابقه کرامت سازی برای او راه انداخته اند.
در آخرین فاز از این پروژه عجیب و غریب، محسن رضایی با مشابه سازی عدد هشت شهید سانحه سقوط بالگرد رئیس جهمور سابق با امام هشتم گفته که لحظاتی قبل از سقوط بالگرد، توفانی بزرگ در مشهد رخ داده است و اینها نشانههایی هستند که تنها عارفان از آن سر در میآورند! (نقل به مضمون).
دادن ابعاد معنوی و روحانی به یک سانحه هوایی که نظایرش بارها در ایران و جهان تکرار شده، از غرائب روزگار است و از مظلومیتهای تاریخی دین و معنویت.
طبق اعلام رسمی و مؤکد مسوولان مربوطه در همین نظام علت سقوط بالگرد «شرایط پیچیده اقلیمی و جوی در به وجود آمدن ناگهانی توده غلیظ مه و متراکم بالارونده به سمت ارتفاع و برخورد بالگرد با کوه» بوده است. آن زنده یادان نه در جبهههای جهاد توسط دشمنان به شهادت رسیده اند و نه حلاج وار توسط نابخردان سطح اندیش کشته شده اند؛ در یک ماموریت اداری "توده مه غلیط و متراکم بالارونده" بالگردشان را احاطه کرده و متاسفانه آن سانحه ناگوار به وجود آمده است؛ همین!
واقعاً این همه آسمان و ریسمان را به هم ربط دادن و مقدس سازی با عدد ۸ و ادعای توفان و به میان کشیدن پای عرفا برای چیست؟!
جالب اینجاست که اساساً در روز سانحه، توفانی در مشهد گزارش نشده است و تازه یک سال بعد، محسن رضایی از آن خبر میدهد. حتی اگر هم به فرض آن روز در مشهد باد تندی وزیده، چه ربطی به ورزقان و سقوط بالگرد دارد که میخواهند به زور از آن معنای عرفانی استخراج کنند و به سانحه سقوط جنبه آسمانی دهند؛ البته این رویداد، یک جنبه آسمانی داشت: بالگرد در آسمان درگیر مه شد و سقوط کرد. بقیه مسائل که امثال محسن رضایی میگویند بافتههای ذهن خودشان است که تنها به وهن موضوع میانجامد.
ابراهیم رئیسی، رئیس جمهوری بود با کارنامهای کاملاً مشخص که اعداد و ارقام به جای مانده از آن دوران، از نرخ تورم و ارزش ریال گرفته تا قیمت ارزاق عمومی و تعداد مسکنهای ساخته شده و ... بیانگر همه چیز است. حال ممکن است کسی این کارنامه را عالی و خوب بداند و دیگری متوسط و آن یکی ضعیف. هر چه باشد، ما با یک فرد عادی طرف بودیم نه با یک قدیس که معجزات احاطه اش کرده بودند و حتی وقتی در غرب کشور جان به جان آفرین تسلیم کرد، در شرق توفان به پا شد و ....
البته تنها محسن رضایی نیست که جزو غالیان این باب شده است و نقد گفتههای او، از باب اشاره به مشتی نمونه خروار است.
در این میان یک چیز را هم نباید فراموش کرد: اغلب کسانی که میخواهند از کسی که او را "ابراهیم بت شکن" میخواندند، بت بسازند، از سر ارادت به آن مرحوم یا باور قلبی چنین نمیکنند بلکه برآنند حال که با رفتن رئیسی، دست شان از بسیاری از مناصب کوتاه مانده، او را چنان غلو آمیز بزرگ، مقدس، عاری از خطا، منحصر بفرد، تاریخی، دست نیافتنی، آسمانی، معنوی و عرفانی جلوه دهند که بتوانند خودشان را به این تصویر خودساخته الحاق کنند و از این طریق، مسیر خود به قدرت را هموار سازند. خواهید دید که همینها در انتخابات آتی از شورای شهر گرفته تا مجلس و ریاست جمهوری، با نام هایی، چون یاران رئیسی، راه رئیسی، مکتب رئیسی و ... ائتلافها و لیستهای انتخاباتی خواهند داشت؛ بنابراین هر چه امروز نام رئیسی را بزرگتر کنند، فردا بهره برداری بیشتری خواهند کرد.
و در پایان به حکم ادب و به پاس تلاشهایی که رئیس جمهور فقید، شهید سید ابراهیم رئیسی برای کشور داشت، یاد او را گرامی میداریم و به روحش درود میفرستیم و در عین حال، غلو کنندگان را نصیحت میکنیم به مسیر انصاف و خرد بازگردند، البته اگر نصحیت مان، به قول سعدی، "چون گردکان بر گنبد" نباشد.